جدول جو
جدول جو

معنی حسن حداد - جستجوی لغت در جدول جو

حسن حداد
(حَ سَ نِ حَدْ دا)
ابن ایوب قرطبی بن محمد بن ایوب انصاری، مکنی به ابوعلی مالکی. درگذشتۀ 425 هجری قمری او راست: ’مسائل ابی بکر بن زرب’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 284)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُسَ نِ حَدْ دا)
ابن محمد بله جکی رومی لغوی مفسر. او راست: ’معراج الدرایه’ در تفسیر. (معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 328) (ایضاح المکنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَکْ کا)
شاعر آذربایجانی ترک زبان سدۀ سیزدهم. (ذریعه ج 9 ص 251 بنقل از دانشمندان آذربایجان و حدیقه الشعرا)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَجْ جا)
ابن علی قمی ثقه. او راست: ’الجامع فی ابواب الشریعه’. (ذریعه ج 5 ص 27)
لغت نامه دهخدا
شعبه ای از کوههای البرز که در قسمت جلگۀ ایالت تهران تا کویر پیش رفته
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
علی بن محمد بن زید حداد طبسی، مکنی به ابوالحسن. از محدثان متقدم بوده است. وی از ابن المعرتی روایت کرده است و ابوبکر محمد بن جعفر مزکی از وی روایت دارد. (از انساب سمعانی برگ 367 ب). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(حَدْ دا)
مستوفی در خاتمۀ فصل چهارم از باب پنجم از تاریخ گزیده، وی را در عداد مشایخ که تاریخ ایشان را نمیداند یاد کرده است. (تاریخ گزیده ص 795)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن آباد
تصویر حسن آباد
سیمین دشت ایستگاه شماره 24 راه آهن مازندران
فرهنگ لغت هوشیار